English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (5339 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mark time U فرمان در جا
mark time U در جا زدن در جا قدم رو
mark time <idiom> U با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mark time! U در جا
mark time! U !
to mark time U در جا زدن
To kick ones heels. To mark time. U درجا زدن
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
Other Matches
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
mark U نمره گذاری کردن علامت
mark U علامت گذاری
mark U علامت نشانه هدف
mark U اثر
mark U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark U پایه
mark U توجه کردن
mark U علامت گذاشتن
mark down U پایین اوردن قیمت
mark down U تنزل قیمت
mark U نشان
mark U ارزه
mark U نمره
mark U نشانه
mark U نشان علامت
mark U داغ
mark U هدف
mark U پایه نقطه
mark U درجه
mark U مرز
mark U حد
mark U علامت
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark U علامت گذاری روی چیزی
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
beside the mark U پرت
beside the mark U خارج ازموضوع
mark U گواهی
mark U مدرک
mark-up U سود توزیع کننده
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark U نشانه کردن حریف
mark U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark U بل گی_ری خوب
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U نشان کردن نشان
mark U مارک
mark U ایه
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
below the mark U پایین تر از میزان مقر ر
mark down U کاهش قیمت
mark down U کاهش قیمتها
mark off U خط کشیدن
mark up U سود توزیع کننده کالا
mark U علامت گذاری کردن
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark up U افزایش قیمت
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
to mark off U جدا کردن
to mark out one's course U طرحی برای رویه خود ریختن
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
drag mark U محل فشار
end mark U علامت بی پایان
end mark U نشان خاتمه
sea mark U خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
end mark U نشان انتها
ear mark U نشان کردن
ear mark U نشان
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
dead mark U انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
ear mark U داغ گوش
You mark my words . U ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
Trade mark. U علامت تجارتی
group mark U نشان گروه
special mark U علامتمخصوص
frequency mark U علامت فرکانس
frequency mark U نشانه فرکانس
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
The would left a mark. U جای زخم باقی ماند
finger mark U با انگشت چرک کردن
finger mark U اثر انگشت
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
file mark U علامت فایل
file mark U نشان پرونده
field mark U نشان میدان
You mark my words. U این خط واینهم نشان
shoulder mark U نشان سردوشی
crop mark U در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
stonemason's mark U علامت سنگتراش
bench mark U نشانه مبنا
stonemason's mark U نشان سنگ کار
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark U شاخص مبداء
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark U رپر
bench mark U انگپایه
bench mark U نشان
tape mark U نشان نوار
bench mark U نشانه
bench mark U علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
exclamation mark علامت تعجب
shoulder mark U درجه سردوشی افسران
shoulder mark U درجه روی دوش
shoulder mark U نشان سردوشی علایم سردوشی
check mark U علامت کنترل
check mark U علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
center mark U مرکز سوراخ
calibration mark U علامت کالیبراسیون
block mark U نشان کنده
birth mark U ماه گرفتگی
to make one's mark U اسم و رسم به هم زدن
space mark U علامت فاصله گذاری
tide mark U داغ مد
bale mark U مشخصات عدل
mark condition U شرط علامت
mark sense U نشان گذار
mark sensing U نشان دریابی
mark sensing U نشان گذاری
mark sensing U علامت زدن با مداد نرم
mark sensing U نشان یابی
mark sensing U نشان دریایی
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
black mark U سابقهی بد
hash mark U علامت چاپ که به عنوان نشانه کپی سخت یا نشانگر به کار می رود
to miss a mark U خطا کردن
to miss a mark U نشانی را نزدن
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
mark sense U نشان دریاب
mark out a ground U تحدید حدود زمین
mark of mouth U نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
mark condition U وضعیت نشان
trade mark U علامت تجاری
trade mark U علامت بازرگانی
trade mark U علامت تجارتی
upto the mark U داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
word mark U نشان کلمه
index mark U علامت شاخص
word mark U علامت کلمه
centre mark U نقطهمرکزی
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark good U بهای کالا را در روی ان نوشتن
press mark U علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
interogation mark U نشان پرسش
repeat mark U خال
ripple mark U شیارسطح چوب
hash mark U قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
hash mark U خط شروع مسابقه
hash mark U خط نشان
Deutsche Mark U واحدپول
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
hall mark U نشان عیارکه ازطرف
guide mark U نشانهراهنما
lateral mark U علامتکناری
group mark U علامت گروه
pock mark U ابله
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
plimsol mark U علایم بارگیری
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to make one's mark U برجسته شدن
mother's mark U خال
to impress a mark on something U چیزیرانشان کردن
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
to hit a mark U نشانی را زدن
pencil mark U نشان مدادی
plate mark U نشان عیار
plate mark U انگ
plate mark U طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plimsol mark U مارک بارگیری
punctuation mark U نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
question mark U علامت سوال
question mark U پرسش نشان
mark-downs U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
question mark U " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
accent mark U یکی از علائم تکیه در موسیقی
quotation mark U نشان نقل قول
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
mark-ups U سود توزیع کننده
quotation mark U علامت نقل قول
strawberry mark U لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
optical mark reader U علامت نوری خوان
radar range mark U فاصله یاب راداری
datum sweeping mark U علامت مبنای روبش
East cardinal mark U علامتترتیبیشرطی
West cardinal mark U علامتترتیبیغربی
low water mark U نشان جزر کامل
South cardinal mark U علامتترتیبیجنوبی
flood level mark U داغ سیلاب
safe water mark U علامتآببیخطر
high-water mark U بالاترین داغ اب
isolated danger mark U علامتعایقدارخطر
optical mark reader U نشان خوان نوری
end of file mark U نشان انتهای پرونده
end of tape mark U نشان انتهای نوار
As a mark of respect ( esteem) . U بعلامت احترام
To mark the examination papers . U ورقه های امتحان رانمره دادن
Recent search history Forum search
2off-season
2off-season
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1time is prceious it has great
2برنامه استخر
1امیدوارم جوش باشی
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1Waste of time & money if you can't man
1مدت زیادی است از شما بی خبرم
1for some time i did not have to speak much.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com